جستجو

تنها عشق کافی نیست

تنها عشق کافی نیست
چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴

آسیب‌شناسی انتخاب همسر

ازدواج یکی از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین تصمیماتی است که هر شخصی روزی با آن روبه‌رو خواهد شد.

تصمیمی که نتایج آن در باقیمانده عمر فرد همواره همراه او بوده و با خود شیرین‌کامی‌ها و تلخ‌کامی‌های زیادی را به همراه دارد که فرد باید برای هرکدام از آنهابراساس دانش، توانایی‌ها و نگرش‌هایش اتخاذ تصمیم کند.

از آنجا که قدم اول در بحث ازدواج، تصمیم‌گیری برای این امر حیاتی است و این تصمیم هم ریشه در اعتماد به نفس و خودآگاهی دارد پس برای داشتن تصمیمی درست باید آگاهی‌های خود را افزایش داده و با اعتماد به نفسی کافی در مسیر تحقق این هدف تصمیم بگیریم. برای داشتن اعتماد به نفس در این تصمیم لازم است فرد پیش از ازدواج به دانایی‌‌ها، توانایی‌ها و سیستم‌های حمایتی لازم دست یافته باشد تا استوار و امیدوار اقدام کند.

اعتماد به نفس، باور داشتن فرد به توانایی‌های خود برای رویارویی با مسائل پیش رو و توانایی حفظ و کنترل بر زندگی شخصی است. اعتماد به نفس تصویر مثبت و واقعی است که ریشه در توانایی‌ها، دارایی‌ها و حمایت‌هایی دارد که در دسترس شخص است. اعتماد به نفس صرفاً به معنای توانایی دستیابی به هدف‌های آرمانی نیست بلکه می‌تواند به معنای توانایی برنامه‌ریزی، نظارت و کنترل در مسیر دستیابی به اهداف باشد. بی‌شک ازدواج مقوله مهمی است که بیش از هر مقوله دیگری نیاز به اعتماد به نفس دارد.

ازدواج و سبک زندگی

ازدواج یکی از سه حادثه و رویداد مهم زندگی انسان به شمار می‌رود. شما می‌توانید همسر خود را انتخاب کنید اما تولد و مرگتان را نمی‌توانید انتخاب کنید. پس تصمیم‌گیری در ازدواج روندی است که در طول زندگی فرد شکل گرفته و متأثر از سبک زندگی فرد است. کسانی که براساس هیجانات آنی تصمیم‌گیری می‌کنند ممکن است دچار خطا در انتخاب شوند. وقتی از سبک زندگی صحبت می‌کنیم به تمام ابعاد زندگی توجه داریم که شامل ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، احساسی و شغلی است. انتخاب همسر به طور کلی به فلسفه زندگی فرد و تمام آنچه فرد در طول زندگی آموخته، تجربه کرده و به آن عادت کرده مربوط می‌شود.

بسیاری از زوجینی که زندگی خود را با عشق و علاقه شروع کرده و تنها به احساساتشان اکتفا کرده و سایر ابعاد را نادیده انگاشته‌اند، پس از مدتی به دلیل تفاوت در سبک زندگی دچار سر‌خوردگی شده و نتوانسته‌اند با وجود علاقه به هم به زندگی ادامه دهند، اگر هم ادامه داده‌اند با نارضایتی و ناخشنودی بوده است.

سبک زندگی نحوه زندگی کردن فرد است که از برآوردن نیازهای زیستی و ابتدایی که برای حیات لازم است شروع می‌شود و تا نحوه تفکر، ابراز علاقه، مراوده با اطرافیان، ابراز هیجاناتی مثل خشم، ترس، غم و شادی، عادات، ارزش‌های فردی، خانوادگی، مذهبی و اعتقادی ادامه پیدا می‌کند و حتی باورهای نسل گذشته و عرف‌های فرهنگی و اجتماعی را هم شامل می‌شود. بلوغ همه‌جانبه و نه صرفاً جسمانی برای ازدواج موضوعی است که مستقیماً به سبک زندگی ربط دارد.

در این زمینه دکتر مریم رئوفی، روانشناس و مشاور خانواده می‌گوید: «از آنجا که غریزه و بلوغ فیزیکی تابع فرهنگ نیست، بلکه از یک ساحت بیولوژیکی تبعیت می‌کند می‌‌توان گفت بزرگ‌ترین معضل در ازدواج، تأخیر در انجام آن است! اما با توجه به نظر کارشناسان و صاحب‌نظران حقوقی و روانشناسی، آمادگی برای ازدواج نیازمند بلوغ چند جانبه است که علاوه بر بلوغ فیزیکی شامل بلوغ اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، قانونی و… می‌‌شود. با در نظر گرفتن این بلوغ‌ها تأخیر در ازدواج تا رسیدن به پختگی قابل قبول در دامنه‌های سنی ۲۰ برای دختران و ۲۴ برای پسران منطقی به نظر می‌‌رسد. اگر این مبنا را بتوانیم بپذیریم، می‌‌توانیم دیر ازدواج کردن را اهمال، غیر‌موجه و اتلاف بیهوده عمر جوانانی بدانیم که فرصت‌های همسر‌گزینی و زندگی مشترک را از خود می‌‌گیرند و ازدواج به موقع را به تأخیر می‌اندازند و بدون شک نشاط و طراوت زندگی زناشویی را هم بعدها به طور واقعی احساس نخواهند کرد.» ادامه گفته‌های دکتر رئوفی را می‌خوانیم.

آیا با سبک زندگی هم کنار می‌آییم؟

برای اینکه فردی سبک زندگی‌اش را تغییر دهد لازم است تلاش کند و اهتمام به خرج دهد و آگاهانه اقدام کند، اما اگر شخصی فکر می‌کند می‌تواند بدون خواست دیگری در او تغییر ایجاد کند یا همسرش را مطابق میل خود در‌آورد در اشتباه است.

اما به راستی این تصور از کجا و از چه عواملی نشئت می‌گیرد؟ چنین تصوری از آنجا ناشی می‌شود که فرد سبک و شیوه زندگی خود را درست می‌پندارد. مثلاً جوانی که در خانواده‌ای سنتی یا مذهبی بزرگ شده با وجود تحصیلات دانشگاهی به سختی می‌تواند با دختری از خانواده‌ای غیر‌مذهبی و مدرن ازدواج موفقی داشته باشد. دلیلش هم این است که ازدواج یک پیوند خانوادگی است و زوجین باید بتوانند با سبک و شیوه زندگی یکدیگر کنار بیایند و کارشان به تضاد و تناقض با هم کشیده نشود. تصور کنید چقدر خوب می‌شود اگر آنها بتوانند از این پیوند احساس رضایت کرده و در خانواده همدیگر احساس راحتی و پذیرش پیدا کنند.

ازدواج در پاسخ به چه خواسته‌هایی؟

اولین سؤالی که در انتخاب باید از خود پرسید این است که این انتخاب چه نیاز و خواسته‌ای را در من پاسخ می‌دهد؟ آیا می‌توانم با روحیات و ویژگی‌های این فرد سازگاری داشته باشم؟ برای فهم اینکه خواسته خود را تشخیص دهیم لازم است به خودآگاهی برسیم. بدین معنی که مدتی در رفتارها و خصوصیات اخلاقی و ویژگی‌های شخصیتی و ارزشی خود بیندیشیم و امیال و رغبت‌های خود را بشناسیم. به چه چیزهایی علاقه داریم و از چه اموری گریزانیم. چه توانایی‌ها و چه سرگرمی‌هایی داریم؟ چه نیازهایی داریم؟ هدف ما از زندگی چیست؟ عرف، عادات و آداب زندگی ما چیست؟ این مسائل نیاز به بررسی دارد. بهتر است به طور واقع‌بینانه ببینیم از زندگی چه می‌خواهیم. اینکه فرد تمایلات، نیازها و خواسته‌هایش را بشناسد، کمک می‌کند تا هم خود را به طرف مقابلش بشناساند و هم اینکه بداند برای رسیدن به خواسته مطلوبش چه کسی را انتخاب کند.

شاید یکی از دلایل ازدواج‌های طولانی مدت در گذشته این بود که خانواده‌ها ابتدا یکدیگر را می‌پسندیدند و به علایق فرزندانشان توجه نمی‌کردند که البته مورد ایراد هم بود اما خانواده‌ها به سنخیت و تناسب با هم شناخت و پذیرش می‌یافتند و از این نظر سبک زندگیشان با هم هماهنگ بود و زوجین جوان کمتر دچار اختلافات عرفی و فرهنگی می‌شدند.

اما امروز دختران و پسران قبل از شناخت خانواده‌هایشان به همدیگر علاقه‌مند می‌شوند و بعد خانواده‌ها در جریان قرار می‌گیرند و در بسیاری موارد تفاوت‌های فاحشی بین سبک زندگی آن‌ها مشاهده می‌شود که می‌تواند در طول زندگی مشکلات بزرگی را به ارمغان آورد.

ضرورت آموزش‌های قبل از انتخاب و ازدواج

از طرفی نیاز به آموزش‌های پیش از ازدواج و یادگیری راهکارهای مناسب برای حل مشکل در این مقوله ضروری به نظر می‌رسد. خانواده‌های امروزی وقت کمتری با فرزندانشان صرف می‌کنند و کمتر می‌توانند شیوه‌های درست زندگی کردن را به فرزندان خود بیاموزند، در حالی که در گذشته خانواده‌ها بیشتر با هم مراوده داشتند و فرزندان بسیاری از راهبردهای مورد نیاز برای زندگی را از والدین و اطرافیان خود می‌آموختند.

این مشکل امروز از طریق مراکز مشاوره، کارگاه‌های آموزش پیش از ازدواج و کتاب‌ها و مقالاتی که در این زمینه فراهم آمده تا حدودی حل شده است اما باز هم نیاز به همت و علاقه قابل توجه جوانان دارد که این آموزش‌ها را در زندگی خود ضروری احساس کنند و برای شناخت هرچه بیشتر خود و آگاهی از نحوه انتخاب همسر بر اساس نیازهای اساسی خود و شیوه زندگی اقدام به ازدواج کنند.

مخاطرات دوران آشنایی

یکی از مراحل اولیه برای انتخاب همسر مقوله آشنایی، و البته با مشورت خانواده و زیر نظر بزرگ‌ترها است که اگر به آن دقت نشود برای فرد دردسر‌ساز خواهد بود. وقتی پسر و دختری با هم آشنا می‌شوند به دلیل کشش و جاذبه‌ای که به واسطه جنس مخالف بودن دارند به همدیگر وابسته می‌شوند و در نتیجه آن بیشتر اشتباهات و انتخاب‌های غلط در این مرحله صورت می‌گیرد.

اول اینکه آشنایی نباید ایجاد تعهد کند و طرفین احساس کنند که این آشنایی آنها باید به ازدواج بکشد. دوم اینکه از درگیر شدن در احساسات و عواطف باید تا حد ممکن ممانعت کنند و حداقل احساسات خود را تا مرحله تصمم‌گیری به تعویق بیندازند زیرا بسیار دیده شده که شناخت ایجاد نشده اما تصمیم‌گیری برای ازدواج به واسطه وابستگی احساسی صورت گرفته است. در حالی که هر دو می‌دانستند در بسیاری موارد نمی‌توانند با هم کنار بیایند.

در این گونه موارد احساس ترحم یا احساس گناه مانع از قطع ارتباط شده و دو نفر با یک تصمیم هیجانی وارد مرحله خطیر ازدواج می‌شوند. از مخاطرات دیگر در دوران آشنایی، دادن اطلاعات غلط به یکدیگر است. دختر و پسر برای اینکه یکدیگر را از دست ندهند سعی می‌کنند با وجود تفاوت در یک مورد خود را موافق جلوه دهند یا نکات مخالف با هم را بیان نکنند یا در آخر با عقاید و ارزش‌هایی که مخالف خود می‌دانند به طور موقت موافقت کنند. آنها همچنین ممکن است علایق، سرگرمی، رغبت‌ها و اهداف خود را کتمان کنند. در نهایت آنها از منظر علم مشاوره و روانشناسی در تمامی این موارد دچار مشکل خواهند شد.

جذابیت تا چه حد مهم است؟

مطلب بعدی بحث جذابیت به عنوان عامل مهم در انتخاب و تصمیم‌گیری برای ازدواج است. جذابیت می‌تواند هم شامل ظاهر جذاب و قیافه کشاننده و هم مشمول تیپ شخصیتی، شغل، مقام، رتبه خانوادگی، ثروت، تحصیلات، هوش و محل زندگی باشد که در مکان‌ها و زمان‌ها و بین افراد مختلف، متفاوت است و برای هرکسی بر اساس دیدگاه، سلیقه و سبک زندگی‌اش مطرح شده است؛ حتی دیدگاه مردان و زنان هم از نظر جذابیت با هم فرق می‌کند. گاه جذابیت تحت تأثیر مسائل غیر‌واقع‌بینانه قرار می‌گیرد و چون فرد از خود شناخت کافی ندارد انتخاب نادرستی می‌کند و جذب فردی می‌شود که نمی‌تواند با او کنار بیاید. در اینجا بازهم بحث شناخت خود است که به کمک فرد می‌آید تا او بداند جذب شدنش در پی کدام خواسته و نیاز اوست و این جذابیت برای او موقتی است یا واقع‌بینانه جذب او شده است. بدون شک دلبستگی امری است که می‌تواند به موفقیت ازدواج کمک کند و پشتوانه خوبی برای دوام ازدواج باشد، اما کافی نیست.

اهمیت شناخت نیازهای یکدیگر

مسئله مهم دیگر شناخت نیازهاست. انسان تحت تأثیر نیازهایش رفتار می‌کند. این نیازها شامل نیازهای زیستی، عشق و علاقه، احساس ارزشمندی، نیاز به پیشرفت، نیاز به تفریح، سرگرمی و بسیاری نیازهای دیگر است که می‌تواند رفتار و شیوه زندگی هر فردی را تحت‌الشعاع قرار دهد. این نیازها در افراد متفاوت است و نحوه برآورده شدنشان هم در هر فرد با دیگری فرق می‌کند. اگر زوجین نتوانند در نحوه برآوردن نیازهایشان با هم به تفاهم برسند یا نیازهایشان با هم هماهنگی نداشته باشد دچار تناقض و مشکل می‌شوند و این مهم قبل از ازدواج قابل شناسایی و تشخیص است، با این شرط که در مرحله آشنایی تحت تأثیر جذابیت‌های موقتی و عوامل ایجاد‌کننده وابستگی عجولانه قرار نگرفته باشند.

منبع : روزنامه جوان نویسنده : بهنام صدقی 

 

مطلب مرتبط: